انقده طولانی نوشتم خدا کنه خسته کننده نباشه ...

 

 

بنام خدای مهربون

خوب از کجا شروع کنیم؟؟؟ آهان از اینجا :

کلماتی که فاطمه منو با اونا صدا می کنه اینا هستن :ماما، مامایی ، مامانی، مانی،گاهی اوقات هم مونه !

وقتی منوبا این کلمات صدا می کنه به طرز خفنی احساس مامان بودن توام با یه لذت غیر قابل وصف بهم دست می ده و عین مامانای بزرگ کلی قربون صدقش می رم .خیلی کیف می کنم وقتی به کمک من احتیاج داره و با صدای بلند منو صدا می کنه: مامایی .... بیا.

دخترم هزار ماشاالله (و به قول مادر بزرگ باباش هزار الله اکبر) خیلی بزرگ شده. تقریبا دیگه همه چی رو می فهمه.هر چی که بهش بگی ،هر چی رو بگی بیار، ببر ، بده به فلان کس،نرو، برو ........ همه رو قشنگ انجام می ده.

یه بار داشت با جعبه مداد رنگی بازی می کرد که جعبش خورد تو سر من. من دستمو گذاشتم رو سرمو گفتم آخ خ خ !!! و اون اومد و نشست بالا سرمو گفت جی جی (جی جی تو فرهنگ فاطمه همون دالیه!)!! بعد هم تند و تند شروع کرد به بوس کردن سرم.

حدود دو سه هفته ای هست که بوس کردنو خوب یاد گرفته.اوایل اول لباشو می چسبوند به صورتموبعد صدای بوس کردنو در میاورد مثل رعد و برق!(که اول برقش می یاد بعدصداش ).

ولی حالا هر جفتشو هم زمان انجام می ده.اینم از اون کاراشه که خیلی به آدم حال می ده.

وقتی باباش می ره نماز بخونه اونم می ره سر جانماز بابا و عمود بر قبله می شینه. وقتی بابا دو بار می ره سجده و پا می شه حالا نوبت فاطمس که دو بار بره سجده. سجده رو هم خوب بلده .رو دو تا زانوهاش خوب خم می شه و پیشونی شو می ذاره رو مهر و پا می شه. جالبه که قبلا لپشو می ذاشت رو مهر بعد خودش کشف کرده که باید پیشونی شو بذاره.

بعدشم این که تا من می یام سفره رو پاک کنم دستمالو از من می گیره و خودش شروع می کنه به پاک کردن سفره. بعضی وقتا هم که دستمال کاغذی، چیزی رو زمین باشه بر می داره و شروع می کنه به پاک کردن فرش!

حالا در مورد حرف زدنش: موقع ناز کردن قبلا می گفت ناسی. ولی حالا همش می گه ناسی دادا ناسی دادا. موقع تاب بازی کردن هم به جای تاب تاب عباسی می گه آدا دادا عباسی آدا دادا عباسی! اصلا تا می ریم پارک و از دور تابو می بینه شروع می کنه به خوندن. یه چیز بامزه و خنده دارم اینه که اصولا هر چیزی رو که ببینه حرکت نوسانی داره شروع می کنه به خوندن این شعر حتی اگه اون چیز یه نخ نازک کوچولو باشه. یه بار دیدم داره برا خودش همینجوری می خونه آدا دادا عباسی. رفتم ببینم برا چی داره می خونه دیدم یه نخ کوچولو از پیشبندم آویزونه اونو گرفته و تکون می ده و براش تاب تاب می خونه.

کلمه های دیگه ای که یاد گرفته: ایو(الو)، بیه (بله)، سَیم (سلام)،عیی (علی)، عسیس (عزیز)، نیو(نرو)، پیسی (پیشی) و ...

یه کار بامزه دیگه ای که تازه یاد گرفته الکی گریه کردنه. تا می گی فاطمه الکی گریه کن دستشو می ذاره رو چششو 2 ثانیه الکی گریه می کنه. بعضی وقتا هم الکی می خنده. یعنی در حالی که خندش نمی یاد الکی خودشو به خنده می زنه و یه صدا های بامزه ای از خودش در می یاره.فیگورا و قیافش که دیگه بماند...

دو سه روزی هم هست که اخم کردنو یاد گرفته.تا بهش اخم می کنی و می گی فاطمه اخم کن ابروهاش به شکل یه هشت خوشکل در می یاد و چشاش اون زیر میرا قایم می شه!!

خلاصه این که دیگه از دست کارا و حرفای این دختره ما کف کردیم.

دختر خالشو که دیگه خدا نکنه ببینه (خاطره رو می گم) هزار ماشالا خیلی باهم خوبن. وقتی همو می بینن یک قربون صدقه ی هم می رن که نگو.این اونو بوس می کنه اون اینو بغل می کنه ، این اونو ناز می کنه بعدشم کلی به زبون خودشون با هم اختلاط می کنن.

خوب ،حالا به قول بعضی از دوستان برا این که فاطمه چش نخوره یه چن تا هم ضد تعریف ازش بکنیم:

ببخشید بی ادبیه !!!!!!! ولی از دست این دختره ما یه دستشویی هم نمی تونیم با خیال راحت بریم!!! شده دُم من.هر جا می رم دنبالمه. می رم اتاق می یاد اونجا ،می رم آشپزخونه می یاد اونجا، می یام تو حال اونم می یاد و خدا نکنه که بخوام برم دسشویی می یاد پشت دردستشویی و انقده داد و هوار می کنه که فک کنم همه ی در و همسایه ها می فهمن من کجام !!!!!!!!!!!!!

دیگه این که دشمن ظرف شستنه تا می خوام برم سراغ ظرف شستن می یاد و از من آویزون می شه و هی می خواد بغلش کنم. ولی گوش شیطون کر جارو زدنو دوس داره. وقتی جارو برقی رو روشن می کنم دور اون می چرخه و واسه خودش شعر می خونه.

شعراش متونش فرق می کنه ولی همش بر وزن همون تاب تاب عباسیه.مثل اینا : نا نا نانانا، یا لَ لَ لَ لَ لَ !

خوابشم خیلی سبکه و قتی خوابه فقط می شه کارای خیلی بی سر و صدا کرد.

یکی از کاررای خیلی عجیب و غریبش اینه که وقتی چیزی رو از دستش بگیریم و عصبانی بشه یا با دست میزنه تو سرش یا سرشو می کوبه به هرجایی که دم دستش باشه.

البته من سعی می کنم هیچ وقت در این حد عصبانیش نکنم.ولی خیلی در عجبم .آخه بابا فاطمه ترک طباطبایی هم نیست که بگیم بی خیال طبیعیه ! چون فقط از طرف مادری ترکه !

اصلا نمی فهمم که چه جوری و از کجا این کارو یاد گرفته.

یه خصوصیت دیگشم که کمی منوخسته می کنه اینه که همش دوس داره بغلش کنیم و ببریم پای ویترین. فرقی هم نمی کنه که ویترین اسباب بازیهای خودش باشه یا ظرف و ظروف مامانی یا میز تلویزیون.جالبم اینه که معمولا چیزی از توشون بر نمی داره و فقط دوس داره اونا رو تماشا کنه.

به طرز خفنی هم عاشق تبلیغات تلویزیونه . تا تبلیغات یا برنامه هایی که شعر و آهنگ دارن پخش می شه می ره می چسبه به تلویزیون و میخ می شه تا اون تموم شه. در نتیجه ما هم مجبوریم زیاد تلویزیونو روشن نکنیم . راستش کمی نگرانم که نکنه چشاش ضعیف شه.

خوب دیگه فک کنم برا امروز بسه. خیلی حرف زدیم.

در مورد عسکا هم هنوز عسکای جدیدش به دستمون نرسیده و دوباره از عسکای مهر ماه می ذارم.

 

                 

                                                  نیمه اخمو !!!

 

           

                                            در حال انتخاب غذا !

 

           

                                                سوسول قرتی !

 

            

                                                       جیییییییگر.

نظرات 43 + ارسال نظر
فرید چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:59 ق.ظ http://pashew.mihanblog.com

سلام دوست عزیز...
خیلی زیبا نوشتی.... ماشالله ماشالله ماشالله چه نازه

وبلاگ R@YH@N آپ شد اما این بار در بلاگ جدید خوشحال میشم بیاید و سر بزنید موفق باشی

این آدرس وبلاگ جدیدمه

http://not-justice.mihanblog.com/


بابایی پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:47 ب.ظ

یه دخترم دارم شاه نداره قرص روشو ماه نداره

خاله خوبه جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:19 ق.ظ

یواشکی یه جوری که کسی نبینه این کامنت رو بخون که کسی نفهمه که چی نوشتم . چرا ؟ چون چ چسبیده به را .

مهشید جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:01 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام بابا ایول آپپپپپپپپپپپپپ. هورااااااااااااااااااا. صد بار بهت میگم از این داستانای عشقولانه تعریف نکن .من قلب ندارماااااااااااا(:دی)

مهشید جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

بابا این دلبر چه خونه دارم هستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.

مهدی جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:40 ب.ظ http://set.mihanblog.com

سلام فاطمه .. خوبی فاطمه کوچولو ... بابا مامان خوبند ....
مامان فاطمه بابا این عکس ها رو بردارید یه نفر این بچه رو چشم می زنه ...
خیلی یخلی نازه خدا حفظش کنه ......
راستی مامان فاطمه من در مورد کارت صدا و کارت گرافیک بهتون توی کامنت های قبلی گفتم امیدوارم به دردتون خورده باشه ...
و لینک وبلاگ فاطمه رو هم در وبلاگم گذاشتم ... با توصیف لینک ... موفق باشید در پناه امام زمان

سجاد جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 04:51 ب.ظ http://delltang.persianblog.com

سلام به مامان فاطمه و خوده فاطمه!........معلوووومه که خیلییییییییی شیرینه این خوشگله........حالا میگم انقدم ازش تعریف نکنیداااا یهوییی دیدید چشم خورد ........اوه اوه میگم حالا که از الان به فکر ویترینو و تبلیغاته تلویزیونییه خدا به داده چند سال دیگش برسه ! خدا به جیب باباش رحم کنه!........امیدوارم که همیشه خوش و سلامت باشه و باشید

حامد کشکول جمعه 18 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:17 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام مامان خانم . درسته که ما هر چند روز یه بار آپدیت می کنیم ولی ماشاالله شما یه آپدیت می کنید اندازه هجده تا نوشته ما . اونقدر هم زیبا می نویسید که انسان خسته نمی شه و وقتی تموم شد می گه ای کاش ادامه داشت . جدی می گم . خیلی قشنگ می نویسد واقعا انسان خودش را توی خونه شما فرض می کنه . مامان خانم این عکسا واسه من نمایش داده نمی شه . تازه می نویسه که دسترسی به این سایت غیر مجازه و از این حرفا . البته احتمالا چون من توی قم هستم اینجوریه . فقط مونده سایتهای مذهبی هم فیلتر بشه . ایمیلتون را پیدا نکردم تا یه دعوتنامه از طرف پرشین گیگ واستون می فرستادم . خیلی امکاناتش خوبه و صد مگا بایت بهتون میده که می تونید عکس و اهنگ و حتی فیلم را توش ذخیره کنید . اگه خواستید یه ایمیل بهم بدید تا واستون دعوتنامه بفرستم . به فاطمه سلام برسونید بگید یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور

اروند شنبه 19 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:03 ب.ظ http://arvanddarvish.com

حالا خونه داریش به کی رفته این شیطون بلای دوست داشتنی؟

حامد دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:35 ق.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام مامان خانم . به خدمت شما عرض کنم که سایت گلها یکی از سایتهای تقریبا ناشناخته است که به هر نفر یک گیگابایت فضا برای دانلود عکس و فیلم و آهنگ می ده و سرعتش هم خوبه و برخلاف پرشین گیگ محدودیت هم نداره .www.golha.ir شما به این سایت برید و بعد هم قسمت ۱ گیگا بایت فضای رایگان . کافیه یه ثبت نام کوچولو بکنید و بعد هر چی عکس خواستید آپلود کنید . اینجوری منم عکس فاطیما خانم تاب تاب عباسی را می تونم ببینم .

حامد دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 01:38 ق.ظ http://kashkool2.persianblog.com

ببخشید . اخه یکی بگه مگه تو فضول مردمی که می خوای به اسم وبلاگشون هم گیر بدی . ولی چی کار کنم دیگه فضولم . می خواستم پیشنهاد بدم اگه می شه اسم بابای فاطمه هم به اسم وبلاگ اضافه بشه . مثلا من و دخترم و باباش . بالاخره بابا هم یه سهمی داره دیگه . همش که نباید ما مردا مظلوم واقع بشیم .

کشکول جوانی دوشنبه 21 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:59 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام دوست جون .تولد باباییم هست .نیای ناراحت میشما .پس زودی بیا .کادو یادت نره ها(:دی)زوری بید .منتظرتما بدو

nc چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:45 ق.ظ

salam shahi joon !
فشرشمخی ئخذشقشن!
ناخسا ذث اشمث بشفثئث نث اشئزاهد ئشئشده یشقث

مریم چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ق.ظ http://mosaferezaman7.persianblog.com/

سلام به مامان فاطمه عزیز و دوست داشتنی...خوبی خانمی؟ خسته نباشی؟ شرمنده من خیلی وقته اینجا نیومدم ...مثل همیشه نوشته هاتون زیبا و بامزه بود..تازه خوشمزه هم بود ....فاطمه خانم گل را هم از طرف من ببوسیدش...غرض از مزاحمت ما تو وبلاگمون یک جشن کوچولو گرفتیم...می تونی بیای؟ بیا دیگه همیشه کار هست ..پس منتظر می مونم ....خوش باشی عزیزم

مریم چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ق.ظ http://mosaferezaman7.persianblog.com/

با این که یک بار خونده بودم اما باز رفتم خوندم....نه تنها طولانی نبود بلکه دوست داشتم بیش از اینها نوشته بودی..آدم سیر نمی شه..

سمیه چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 08:55 ق.ظ http://somy1359.persianblog.com

سلام به مامان فاطمه عزیز. من نتونستم عکسا رو ببینم. اگه تونستی یه بار دیگه بزار که بشه دید. در ضمن ماشاالله فاطمه خیلی شیرین شده کاراش و خیلی بامزه حرف می زنه. زمان خیلی زود میگذره. انگار همین دیروز بود که توی وبلاگتون خبرای تازه به دنیا اومدنش رو می خوندم

اروند چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:25 ق.ظ http://arvanddarvish.com

ممنون از تبریکتون. امیدوارم دیگه کامفولوترتون!! خراب نشه.

پارمیدا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ب.ظ http://www.p4rmid4.blogfa.com

ای جونمی این ملوسک چه خوردنیه!!!!!!راستی سلام....منم مامان هستم...یه پسر آتیش و یه دختر نونوش...خیلی مامانم نه؟تو رو خدا عکسهای بچه رو بردار چشمش میکنن...امیدوارم همیشه شادیهاش رو ببینی...پیش من هم بیا...اجازه لینک دارم؟

اکرم پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ق.ظ

سلام دوست جونم
خیلی قشنگ از دخمل نازت تعریف کردی فقط من نتونستم عکسهاش رو ببینم اما اشکال نداره چون خودش رو دیدم
خدا فاطمه رو برای بابا و مامانش و اونها رو برای فاطمه صحیح و سالم نگه داره.
در پناه امام زمان

مریم پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:50 ب.ظ

بابا تو چقد پایه ای! ای ول!‌دلم برات تنگ شده:)

حامد یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:32 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام مامان خانم . اومدم چهار تا کلوم با فاطمه خصوصی صحبت کنم . سالا فاطمه خانویی . بیم سانا با تو ابایی ما .کارا داد توت با لی لی ماس !!! مامی گف تو ساخگار داری زیاد .پس من چی (گریه ) . راستی مامان خانم پرشین گیگ رسید ؟

حامد یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 11:48 ب.ظ http://kashkool2.persianblog.com

سلام . می گم از سایت مای اپرا هم براتون دعوتنامه دادم . سایت مای اپرا خیلی معتبره و هیچ مشکی تا حالا برای من که پیش نیومده بالعکس پرشین گیگ و ... . فقط چون انگلیسی هست یه کم باید انگلیسی تون خوب باشه .

mina چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 10:39 ق.ظ http://mina90.persianblog.com

سلام عرض کردم چه دختر نازی دارید از طرف من ببوسش من هم یک دختر 5 ماهه دارم خوشحال میشم به من سر بزنی

پارمیدا شنبه 3 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.p4rmid4.blogfa.com

سلام
اینجا که در تعطیلات به سر میبره
راستی من اجازه لینک دارم.؟؟؟؟؟؟
اپم و منتظر

حامد دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 02:39 ق.ظ

سلام . مامان خانم اگه دوست داشتی به روز کن . نترس نمیام خواستگاری . در ضمن این دعوتنامه ها واستون رسید یا نه

mina دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:45 ب.ظ http://mina90.persianblog.com

من اپم منتظرت

RAZZAGH چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 01:39 ق.ظ

این مطبرو هستم (دهن باز)

مریم چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 08:51 ق.ظ http://mosaferezaman7.persianblog.com/

سلام خانمی؟ کجایی؟

خاله زهرا جمعه 9 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.khalezahra.persianblog.com

ماشاء الله به این دختر ناز .کارهای بچه ها انگار یه جورایی مثل همه .پسر منهم وقتی اینقدی بود تقریبا همین کارها رو میکرد .راستی به کلید علاقمند نیست ؟ ما که کلی از کلیدهامون تو همین سن وسالهای عباس بود که نیست ونابود شد. یاحق

بگور دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 12:22 ق.ظ

فاطمه خانم چه نازه مامانش بهش می نازه
خوب بید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مینا دوشنبه 12 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ق.ظ http://mina909.persianblog.com

سلام خانمی من به خاطر یک مرد بی ادب که به من فحش نوشت امروز چند بار مجبور شدم وبلاگم را عوض کنم

پارمیدا شنبه 17 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.p4rmid4.blogfa.com

سلام.
ممنون از حضورت
بابت لینک هم تشکر
اپم و منتظر

سحر چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1384 ساعت 11:35 ق.ظ http://www.sokoteshabaneh.blogfa.com/?

سلام عزیز به وبلاگم بیا

هرروز چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ب.ظ http://harruz.persianblog.com

سلام مامان فاطمه. خوبی؟ الهی قربون خودت و دختر گلت برم. خیلی نازه. می دونی منم می خوام اسم دخترم رو بذارم فاطمه و هنوز به دنیا نیومده کلی با خیالش واسه ی خودم زندگی می کنم. می دونی من خیلی باهات حرف دارم. چون بالاخره یکی رو پیدا کردم که مثل خودم باشه. ماشاالله. خدا حفظش کنه براتون. همین یه دونه است دیگه. همیشه بین شیعه بودنم و ایرانی بودن سنتی ام دو دل می مونم. حالا نمی دونم اسم دخترم رو فاطمه بذارم یا پرستو یا مهتاب. من دیگه هر روز میام سر می زنم.

سمیه چهارشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 12:45 ب.ظ http://somy1359.persianblog.com

سلام . چقدر دیر به دیر می نویسی. یه کم از این دختر گل برامون بنویس دلمون براش تنگ شده

سجاد چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.sajadir.blogfa.com

سلام خوبید وای چقدر این بچه بانمکه خدا براتون نگه داره بزنم به تخته یک اسفند براش دود کنید

سحر پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 09:18 ق.ظ http://www.sokoteshabaneh.blogfa.com/

سلا م خوبی به وبلاگم بیا عزیز تبادل لینک کنیم؟؟؟؟؟

سپنتا چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:44 ب.ظ http://tinab.mihanblog.com/

سلام مامان فاطمه جان، خوبی؟ من امروز بلاگ شما رو دیدم، و خوشحالم از اینکه کشفش کردم، دخترتون خیلییییییییییی، جیگره، نازه، من هم قراره در آینده ای نزدیک به لطف خدا مامان یه دختر بشم، عکس های فاطمه رو که دیدم دلم کلی آب شد. از طرف من یه گاز از لپش بگیرید، البته آروم

گلی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:54 ب.ظ

آخی فاطمه جونم چه نازیییی مامانش از طرف من ببوسش
من عاشق اسمتم:دییییی

علی آقا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:37 ب.ظ http:///http/www.talaei.persianblag.com

فاطمه خانم !سلام. من هم همسن خودتم.به وبلاگ ما هم سر بزن.عجب مامان خوش ذوقی داری!منتظرت هستم.

سجاد پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:54 ب.ظ http://delltang.persianblog.com

سلام
حس کردم اپیدید!
اینگار حسم اشتباه بود!
داشتم این کامنتا رو میخوندم!! چقدر خاطره واسم زنده شد !
آذر - دی - بهمن - اسفند .. فکر کنم دیگه دمه عید واسه خونه تکونیم شده اینجا رو آپ کنید!

بابا مردیم از بی فاطمه گییی!!!

موفق باشید لپشم بکشید!!

ستاره پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 06:33 ب.ظ http://azizinets.blogfa.com

این عکسها بسیار زیبا بودند. با اینکه من تنها ۲۰سال دارم ولی با دیدن این عکسها حس مادرانه ای به من دست می دهد. لذ تی که با هیچ چیزی دردنیا قابل قیاس نیست.من تنها درانتضارروزی هستم که مثل شما فرزندم رابغل کنم وعاشقانه او راببو یم .پس به او امید ان لحظه یزیبا وعاشقانه .

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 06:34 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد